۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

ایمان و کفر

ايمان و اسلام در قرآن و سنت و تکفير مسلمانان در نزد وهابيت

اسلام و کفر

1ـ تعاريف :
الف ـ اسلام :  در لغت به معنی انقاد و تسليم شدن است و در لسان العرب می گويد : « انقياد و اسلام در شريعت ، يعنی اظهار خضوع و اظهار شريعت و ملتزم شدن به آنچه پيامبر (ص) آورده است . » ([1])
در مفردات راغب هم اسلام را بر دو قسم می کند : 1. اسلامی که غير ايمان است و آن اعتراف به زبان است که با اعتراف ، خون انسان محفوظ می ماند ، يا اينکه علاوه بر آن اعتقاد به قلب هم دارد ، که در قرآن کريم به ايمان آوردن اعراب اشاره می کند ، که منظور از آيه همين قسم است . 2. اسلامی که علاوه بر اعتراف زبانی و اعتقاد قلبی ، عمل به آن هم صورت گيرد و تسليم آنچه که خداوند برای انسان قرار داده است . ([2])
برخی مفسرين نيز گفته اند : « اسلام از سلم گرفته شد ، يعنی داخل شدن در سلامتی و کسی که اسلام بياورد در سلامتی داخل می شود و يا تسليم شدن در مقابل اوامر و نواهی الهی که انسان را از فساد و گناه ايمن و سلامتی می بخشد . » ([3])
در منابع اهل سنت اسلام و ايمان با هم آمده چنانچه در صحيح بخاری می گويد :  « اسلام و ايمان عبارتست از شهادتين و تصديق روز قيامت و نماز پنجگانه به سمت قبله ، حج خانه خدا ، روزه يکماه و زکات و خمس واجب » . ([4])
چنانچه در همين منابع می گويند : « لا اله الا الله و محمد رسول الله » است ، که اگر شهادت به آن بدهند ، خون و مال و خود را حفظ کرده اند . ([5])
يا می گويند : « کسی که شهادت به لا اله الا الله بدهد و رو به قبله نمايد و نماز بگذارد و ذبيحه ما را بخورد ، او مسلمان است ، برای اوست هر چه برای مسلمان است و عليه اوست هر چه عليه مسلمان است » . ([6])
از نگاه شيعه نيز چنانچه از علی بن موسی الرضا (ع) از پدرانش از علی (ع) از پيامبر (ص) نقل شده « اعتراف به « لا اله الا الله » است . که حضرت (ص) به علی (ع) فرمود : با کافران بجنگ تا به لا اله الا الله اعتراف کنند ، وقتی چنين کردند ، خون و اموالشان حرمت پيدا خواهد کرد » . ([7])
سفيان بنی سمط نيز از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود : « اسلام همان ظاهری است که مردم بر آنند ، شهادت به يگانگی خداوند و رسالت محمد (ص) و اقامه نماز و پرداخت زکات و حج خانه خدا و روزه ی ماه رمضان است » . ([8])
در خبر سماعه نيز فرمود :
« اسلام شهادت به يگانگی خداوند و تصديق به رسالت پيامبر خدا (ص) است و به اين واسطه خون ها محترم و حفظ و بر اين ها ازدواج جاری و ميراث تقسيم می گردد و بر ظاهر همين جماعت مردم اند » . ([9])


ملاک اسلام
بنابراين آنچه از تعاريف شيعه و سنی بر می آيد ، اين است که ، اگر فردی اقرار به شهادتين نمايد و حداقل ها را انجام دهد مانند نماز و روزه و زکات او مسلمان است ، و خون و مال و آبرويش محفوظ است و کسی حق تعرض به او را ندارد .
هر چند در برخی روايات اکتفاء به صرف شهادتين شده ، که اگر کسی به اين دو جمله اقرار زبانی هم نمايد ، او مسلمان است و کسی حق تعرض به او را ندارد . ([10])
و در برخی روايات از ابن عمر نقل می کند که پيامبر (ص) در منی در حالی که اشاره به مکه معظمه می کرد فرمود : « آيا می دانيد اين چه شهری است ، گفتند : خدا و رسولش داناتر است ، فرمود : اين شهر بلد الحرام است ، فرمود : آيا می دانيد امروز چه روزی است ؟ گفتند : خدا و رسولش داناتر است ، فرمود : روز حرام است . فرمود : آيا می دانيد اين چه ماهی است ؟ گفتند : خدا و رسولش داناتر است ، فرمود : ماه حرام  است . پيامبر (ص) در پايان فرمود : بدرستيکه خداوند بر شما خون و مال و آبرويتان را حرام کرده ، مانند حرام بودن اين روز در اين ماه و در اين شهر » . ([11])
توجه به اين روايت که تمام کسانی که در آنجا بودند اعتقاد به يگانگی خداوند و رسالت پيامبر (ص) داشتند و در حال انجام فريضه حج بودند و اهل نماز و قبله بودند . پيامبر (ص) چنين جملات را با تاکيد فراوان بيان می کند ، و از فرصت مکان و مقام هم استفاده می کند ، بايد گفت : کليه مسلمانانی که ملتزم به چنين اعمالی هستند و شامل سخنان پيامبر (ص) می گردند ، خون و مال و آبرويشان محترم است ، از هر فرقه ای که باشند ، شيعه يا سنی ، و اختلاف در مبانی ديگر ، منافاتی با اين اعتقاد و بيان ندارد .
اهل قبله
از ديگر ملاکاتی که در روايات و بيانات بزرگان دينی به چشم می خورد ، اهل قبله بودن  است . و کسی که در شبانه روز چندين بار به سمت قبله مسلمين می ايستد و فريضه های دينی را اقامه می کند ، او قطعاً مسلمان است ؛ حتی در برخی روايات وقتی در مورد قتل کسی از پيامبر (ص) سؤال می کنند ، می فرمايد : جايز نيست ، شايد نماز می خواند . ([12])
و آن حضرت (ص) برای جلوگيری از تکفير مسلمين توصيه های فراوانی دارند و می فرمايد : « هر کسی که برای برادر خويش بگويد کافر . يکی از آن ها واقعاً کافرند ( زيرا اگر واقعاً متهم کافر باشد که هيچ ، و الا خود متهم کننده با تکفير برادر خويش ـ در صورتی که واقعاً ـ کافر نباشد ، خود کافر می گردد » . ([13])
از منظر علمای شيعه و سنی نيز با بهره گيری از روايات ، نهی از تکفير اهل قبله شده است :
ملا علی القاری هروی از علمای اهل سنت می نويسد : از ابو حنيفه روايت شده که : ما هيچ کلام از اهل قبله را تکفير نمی کنيم و اکثر فقهاء هم بر اين عقيده اند .
در قيد اهل قبله نيز خود اهل سنت هم تصريح کرده اند که به معنای اين نيست که حتماً هر وعده نماز بخواند و رو به قبله بايستد بلکه ملاک اين است که منکر ضروری دين نباشد .
ابن عابدين نيز در « الدر المحتار » می گويد :
« و بدان که حق اين است که فتوا بر کفر هيچ مسلمانی که امکان حمل کلام او بر وجه حسن وجود دارد ، جايز نيست . يا اينکه در کفر آن شخص اختلاف وجود داشته باشد ، ولو اينکه احتمال ضعيفی داده شود » . ([14])
بنابراين تکفير در صورتی جايز است که شخص منکر ضروری دين شود و يا با رد توحيد و نبوت و ... از دين خارج شده باشد . اما اينکه حتی گناه کبيره ای انجام دهد ولی اين عقيده را نداشته باشد ، که آن را گناه نداند ، او را از دين خارج نمی کند ، بلکه عذاب همان گناه را فقط می چشد .
حاصل اينکه شيعه و سنی متفقاً بر اين باورند که کسی شهادتين را اقرار کند ، حکم اسلام بر او بار می شود ، و اگر به لوازم آن که تصديق قلبی باشد و عمل به احکام دين هم نکند ، او را از دين خارج نمی کند ، هر چند اين اسلام در روز قيامت ـ به خاطر نداشتن عمل ـ نجات دهنده نباشد ، مگر اينکه از نظر عقيدتی منکر يکی از ضروريات دينی و يا اصول دين مبين اسلام باشد .
ب ـ کفر
کفر در لغت به معنای پوشاندن است ، چنانچه راغب در مفردات می گويد : کفر در لغت به معنای پوشاندن شیء است و شب را کافر گويند : چرا که اشخاص را می پوشاند و زارع را کافر گويند : چون تخم را در زمين می پوشاند و کفر نعمت يعنی پوشاندن آن با ترک شکر ، و بزرگترين کفر ، انکار وحدانيت خداوند يا نبوت است . ([15])
لذا کفر ضد ايمان است که به معنی باور داشتن خدا و پيامبران الهی و معاد باشد .
بنابراين می توان گفت : کفر در اصطلاح انکار يکی از ضروريات دين اسلام مانند انکار وجود و صفات خدا ، عدم تصديق پيامبران و تکذيب و انکار معاد است . در قرآن کريم هم می فرمايد : « و کسی که به خدا و ملائک و کتب آسمانی و رسولان و روز قيامت کفر ورزد ، قطعاً گمراه شده ، گمراهی شديدی » . ([16])
لازم به ذکر است که ضروريات بر دو قسم اند : ضروريات دين که ذکر شد و ضروريات مذهب .
آنچه که موجب کفر می گردد کدام يکی از اين دو است . قطعاً انکار هر ضروری موجب کفر نمی گردد ، چرا که هر مذهبی برای خود ضرورياتی دارد که در مذهب ديگر نيست ، و اين ضروريات در تعريف ايمان و اسلام هم نيامده بود ، يعنی اينگونه نبود که وجود ايشن ضروريات شرط تحقق اسلام باشد ، مثلاً در تعريف ايمان و اسلام نيامده است که اعتقاد به عدول کل صحابه جزء ايمان ، و انکار آن يا سب صحابه ، موجب کفر باشد . يا در مذهب شيعه عينيت صفات خداوند با ذات او جزء ضروريات است ، و اهل سنت ، صفات را زائد بر ذات می دانند و اين موجب کفر اهل سنت نمی شود زيرا خدا و صفات او را به عنوان رکن اسلام قبول دارند .
اقسام کفر :
در کتاب تاج العروس کفر را به چهار نحو تقسيم بندی نموده است که عبارتند از : کفر انکار ، کفر جحود ، کفر معانده و کفر نفاق . که اگر انکار با هر دوی زبان و دل صورت گيرد ، کفر انکاری است و اگر فقط با انکار زبانی همراه باشد و اين پس از معرفت و يقين قلبی است ، کفر جحود گويد که در قرآن کريم انکار امثال فرعون را از اين قبيل دانسته و فرموده است : « وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ؛ نمل / 14 »
و اگر از باب عناد انکار کند ، يعنی معرفت و اقرار قلبی و زبانی وجود دارد ولی از روی دشمنی با اسلام ، منکر آن است کفر عناد گفته می شود .
و در نوع چهارم اظهار اسلام می کند ولی در واقع آن را اصلاً قبول ندارد . ([17])
در شرح مواقف نوع پنجمی هم به اين افزوده اند و گفته اند کفر حکمی و آن اين که يکی از شعارها و نشانه های کفار را ملتزم و معتقد باشد ، که اين به معنی تکذيب اسلام است . ([18])
حاصل اين که هر نوع انکاری که منجر به انکار ضروريات دين شود که بدون اين ضروريات اسلام صدق نمی کند و اين انکار موجب کفر و خروج از اسلام می شود ، خواه آشکار هم بنمايد يا در درون خويش معتقد باشد ، تنها تفاوت در اين است که اگر آشکار هم بنمايد ، احکام ارتداد و مرتد بر آن بار است ، که در صورت ارتداد فطری کشته هم می شود .
در غير اين موارد بر اساس فتوای فقهاء شيعه و سنی که بر اساس روايات پيامبر (ص) صادر گرديده ، تکفير هيچ فردی از افراد معتقد به اسلام و اهل قبله جايز نيست ، ولو اين که اهل بدعت باشند و برخی اعمال بدون سند دينی هم انجام دهند .


ج ـ ايمان
ايمان از « اَمِنَ » به معنای امنيت است و از امانه به معنی ضد خيانت و از ايمان ضد کفر به معنی تصديق و در اصطلاح : ايمان اظهار خشوع و قبول شريعت است و به آنچه را که نبی (ص) آورده معتقد شدن و آن را با قلب تصديق کردن .
اهل سنت ايمان را تعريف نموده اند به : ايمان به « خدا ، ملائک ، قيامت » و اسلام را به عبادت خدا « شرک نورزيدن ، اقامه نماز ، پرداخت زکات واجب و روزه ی ماه رمضان » . ([19])
احاديث با اين تعبير در منابع اهل سنت متواتر است ، و محدوده ی اسلام و ايمان کاملاً مشخص است ، و ارکان اسلام را شهادتين ، نماز ف زکات ، روزه و حج بيان کرده اند که علاوه بر اعتقاد به اين امور ، ايمان به ملائک ، پيامبران خدا ، روز رستاخيز و قضاء و قدر را شرط ايمان ذکر کرده اند .
 آنان جايگاه ايمان را علاوه بر اقرار ظاهری ، با استفاده از آيات قرآن کريم در دل می دانند ، و اسلام بدون ايمان را کافی نمی دانند و لذا کسی که اقرار زبانی نمايد ولی تصديق قلبی و اطاعت در عمل در کار نباشد ، ايمان تحقق پيدا نخواهد کرد .
در روايات شيعه ، وقتی از ائمه (ع) در مورد اسلام و ايمان می پرسند که آيا اين ها مختلف اند ؟ امام می فرمايد : آری ، ايمان با اسلام همراه است ، اما اسلام ممکن است همراه ايمان نباشد ، وقتی راوی توضيح بيشتر می خواهد ، امام می فرمايد : اسلام همان است که ظاهر همه مردم است که عبارت از شهادتين باشد که خون آنان محترم و روابط زناشوئی وارث و ميراث آنان جايز است ، ولی ايمان يعنی هدايت . ([20])
حاصل اين که : آنچه که از عبارات شيعه و سنی بر می آيد ، گاهی ايمان به خود اسلام هم صدق شده ، و گاهی جدای از اسلام ذکر کرده اند .
و آنجايی که اسلام و ايمان را مجزا از هم آورده اند ، اسلام را به اقرار به شهادتين اطلاق کرده اند ، ولی ايمان را علاوه بر اقرار ، به تصديق قلبی و باور درونی و عميق استناد داده اند ، لذا برخی مانند شيخ مفيد می گويند : ايمان غير از اسلام است ، لذا به هر مومنی مسلمان هم می گويند ، اما به هر مسلمانی مومن گفته نمی شود ، لذا وقتی که اعراب نزد پيامبر (ص) آمدند و گفتند : ايمان آورديم ؛ در قرآن کريم می فرمايد : « به آنان بگو ايمان هنوز در دل های شما داخل نشده ، بلکه بگوئيد که اسلام آورده اند . » ([21])

اسلام و کفر و وهابيت


آنچه در رابطه با وهابيت قابل بحث است اين که ، آنان هم در ملاک های اسلام دچار خطاء هستند و هم به راحتی فتوای تکفير را مطرح می کنند .
کفر از نظر وهابیت ،توجه کردن به غیر خداوندحتی در حد درخواست کمک که در واقع پرستش فرد ولی یا نبی است-مرتکب کفر شده است.2
البته در حدیثی که در همین باب نقل می کند،که به پیامبر(ص)وقتی گفته شدکه می خواهیم از شما طلب کمک کنیم و پناه به شما آوریم،پیامبر(ص) سخنی در باب کفر و شرک آنان نفرمود ، و طبق نقل ابن عبد الوهاب پیامبر(ص) فقط فرمود:به خدا پناه برید،حال چگونه او از سخن پیامبر(ص)استنباط کفر و شرک کردند ، مشخص نیست.
شرط اسلام از نظر وهابیت هم این است،گواهی دهند هیچ معبود حقیقی جز خدا نیست و جز او را پرستش نکنند، جز براو توکل نکنند و جز برای او با کسی دوستی یا دشمنی ننمایند،هر عملی را به خاطر او انجام دهندو...3.
1.         در واقع همان تعریفی که آنان از توحید دارند شرط یک مسلمان هم می دانند و کسی که توحید واقعی را نداشته باشد از نظر آنان مسلمان هم نیست ،در صورتی که از نظر قاطبه مسلمین ،کسی که اقرار به شهادتین نماید مسلمان است هر چند که ایمان کامل حاصل نشده باشد چنانچه در آیه قرآن هم وجود دارد که وقتی مشرکین آمدند و اقرار به شهادتین نمودند،و ادعا کردند که ایمان آورده اند ، قرآن خطاب فرمود : «بگوئید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده است»[22].
بطور کلی می توان گفت : وهابیت طبق تعریفی که از توحید دارند ، تکلیف مسلمان و مشرک را نیز در آنجا روشن می کنند ، یعنی کسی که توحید با بیانی که آنان دارندقبول نکند، از دایره اسلام خارج و مانند کفار جان و مال و ناموس او در امان نیست [23].
همانطور که در تعریف توحید هم آورده اند شرط ایمان این است که ضمن اعتراف به لا اله الا الله باید نفی غیر خدارا نیز بر زبان آوری ، بنا بر این کسی که این نوع اقرار را نداشته باشد ، از نظر وهابیت مسلمان نیست.
و همچنین کسی که متوسل به غیر خدا شود و از غیر او کمک بطلبد و به غیر خدا استغاثه نماید چه نیتش استقلال آن فرد غیر خدا باشد ، چه عدم استقلال از نظر آنان مشرک و کافر است .
 آنان مي­گويند: كفر دو نوع است:
1ـ كفر مطلق
2ـ كفر مقّيد
كفر مطلق، إنكار جميع ما جاء به الّرسول است و كفر مقيّد، انكار بعضي از ما جاء به الرسول مي باشد. حتي بعضي از علماء، كسي را كه فرعي از از فروع إجماعي را إنكار كند، كافر دانسته اند! (بنابراين، كفر مسلمين امروزي مسلّم است» .
آنان مي­گويند: شرك بر دو قسم است:
1 ـ شرك اكبر
2 ـ شرك اصغر؛ توسّل و طلب شفاعت و تعظيم غير خدا شرك اكبر است!![24]
 شرك در لغت و اصطلاح
« شِرْك » در لغت، اسم براي اعتقاد تعدّد آلهه است و مشرك كسي است كه براي خدا شريك قرار بدهد [25] و غير خداي تعالي را ( در حالي كه از خود استقلال داشته باشد ) موثر و قدرتمند در انجام امور بداند.
شرك اقسام متعددي دارد:
1.   شرك در خلقت: اعتقاد به مساوات با خداي در ذات و صفات مانند اعتقاد جمعي به اُلوهيّت حضرت عيسي بن مريم و امثال آن ( و يا حلول خداوند متعال در موجودي ).
2.   شرك در تدبير عالم: اعتقاد به دو مبداء مستقل براي عالم همچون نور ظلمت.
3.   شرك در عبادت: پرستش غير خدا مانند پرستيدن بت، خورشيد، انسان و امثال آن ...
اين سه قسم را، شرك جلّّي نيز مي­گويند.
4.   شرك خفّي: غير از خدا را نيز در كارها مراعات بكند و يا انگيزه غير الهي در عمل شرعي عبادي داشته باشد.
 استدلال وهّابيّت
وهّابي­ها مي­گويند: آنچه قبلاً از عقايد مسلمين ذكر شد همه­اش شرك است؛ زيرا عبادت به معنای تذلّل و كوچكي كردن است و عبادت و تذلّل براي غیر خدا شرك است. پس خواندن أنبياء و أولياء فوت شده و درخواست حوائج از آنها و تعظيم قبور آنها و بقيّه اموري كه گذشت، شرك خواهد بود[26].
البته اخیرا در میان آنان افرادی پیدا شده اند که متعادلتر از بقیه بیان می کنند مثلا آقای محمد ابن علی شوکانی وقتی در باب حقیقت اسلام سخن می گوید ضمن اشاره به حدیث پیامبر(ص)که فرمود:« شهاده ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و اقام الصلاه و ایتاء الزکاه و حج البیت و صوم رمضان» می گوید :پس هر کس به این ارکان پنجگانه از ته دل ایمان داشته باشد و با شایستگی کامل به آنها عمل کند به کوری چشم بدخواهان مسلمان است حالا هر کس می خواهد ناراحت باشد،باشد.[27]
در اینجا لازم است که به برخی از  عوامل صدور فتاوای تکفير از سوی وهابیت  را بيان کنيم .
به طور اجمال می توان ريشه های تکفير را در موارد زير جستجو کرد :
1ـ تعصب و قضاوت هايی که برگرفته از حبّ و بغض هاست :
تعصب که خود عاملی در رکود انديشه بشری است ، موجب اين می گردد که انسان قبل از تحقيق در مورد فرد مقابل خويش او را متهم کند ، چرا که پيش داوری ها مانع قضاوت صحيح می باشند ، نمونه آن را می توان در جريان آيه ی فسق ديد که وقتی پيامبر (ص)  فردی را برای گرفتن « زکات » بسوی قبيله ای می فرستد که با آنان از زمان جاهليت دارای کينه و عداوتی بودند، وقتی می بيند افراد آن قبيله بسوی آنان در حرکتند ، سريع به سوی پيامبر (ص) بر می گردند و اظهار می دارند که آنان به مأموران پيامبر (ص) حمله کرده اند ، در صورتی که به استقبال اين گروه می آمدند ، و در اين هنگام آيه نازل می شود که « اگر فاسقی بسوی شما خبری آورد در مورد آن تحقيق کنيد تا مبادا اقدام نسنجيده ای کنيد و بعداً بر عملکرد خويش تاسف خوريد ([28]) » ([29]) پيش داوری مأمور
 پيامبر (ص) که در اثر عداوت قبلی بود موجب شد که آيه هشدار دهنده بيايد .
در مورد تکفيريان نيز يکی از علت ها همين است که بدون اطلاع از بديهی ترين عقايد شيعه و ديگر مسلمين آنان را متهم به کفر و شرک می کنند ، بدون اين که در اين رابطه کمترين تحقيق را داشته باشد ، مانند اين که شيعه پس از نماز سه بار می گويد :   « خان الامين » در صورتی که چنين اتهامی هيچگونه سندی ندارد .
2ـ ريشه های سياسی
دشمنان دين اسلام همواره کوشيده اند قدرت عظيم و گسترده مسلمين را در هر مقطع از زمان به هر نحو ممکن کنترل کند چرا که با شناختی که از ماهيت دين اسلام دارند ، که دينی دشمن ستيز و استقلال طلب است ، از اختلاف بين فرقه ای استفاده کرده و سعی در از هم پاشيدن قدرت عظيم اسلام داشته اند .
فرقه هايی چون قاديانيه توسط انگليس در زمانی که هند را اشغال می کند ، جهت تضعيف روحيه مقاومت هندی ها در مقابل دولت اشغال گر ، بهائيت در ايران در زمانی که ايران تحت سلطه روس و انگليس می باشد توسط اين دو کشور و وهابيت در ميان اهل سنت و سرزمين وحی ، جهت اختلاف افکنی بين شيعه و سنی ، از اين قبيل است ، که از بدو تاسيس تا کنون چقدر فتاوای تکفير صادر کرده و چه انسان های بی گناهی که کشته نشده اند ؟
3ـ سردمداران دنيا مداری که دين را منافی اهداف خويش می دانستند
فرقه های ساخته شده توسط امويان ، مانند مرجئه ([30]) و روحيه جبرگرايی توسط معاويه ، و بسطاری از فرقه های انحرافی که توسط حاکمان پشتيبانی می شدند از اين نمونه هاست ، که خيلی از اين فرقه ها را به جان فرقه ديگر انداخته و همديگر را تکفير می کردند .
4ـ برداشت غلط از آيات قرآن کريم
برخی از آنجايی که علم درست برداشت کردن از آيات قرآن کريم را ندارند ، اکتفاء به ظاهر آيات نموده و به شأن نزول خطاب آيه توجهی نمی کنند . مثلاً آياتی که در مکه خطاب به مشرکين ، ناکارآمدی بت ها و عملکرد غلط آن هاست را به ديگر مسلمين نسبت می دهند و بر اساس آنچه که خود برداشت کرده اند آيات قرآن را تفسير کرده و تطبيق می دهند که قريب به اتفاق فتاوای وهابيت از اين قبيل است .
5ـ جهل و نادانی
لازم به ذکر است که جهل دارای محورهای گوناگونی است ، گاهی جهل به اصل معارف است مانند : خوارج که نتوانستند از قرآن درست بهره ببرند و دچار انحراف گرديده و همه را غير از خود تکفير کردند ، آنان ظاهری از قرآن گرفته ، اما نسبت به تفسير آن دچار خطا بودندو از آنجایی که آیات قرآن دارای محکم و متشابه بودند و آنان علم به این امر را نداشتند نتوانستند از آیات الهی بهره درست ببرندو .
محور دوم جهل در تشخيص مرز بين اسلام و کفر است که برخی نمی توانند تشخيص دهند که مرز اسلام تا کجاست و مرز کفر از کجا شروع می شود لذا با برداشت اوليه خود بدون در نظر گرفتن مرزها و ملاک ها ، گروهی را تکفير می کنند .
فتاوای انحرافی با برداشت غلط از آيات قرآن
وهابيت هم جزء گروهی اند که جهل به دين و آيات و روايات دارند ، چرا که اصلاً منابع اصيل اهل سنت را مد نظر قرار نمی دهند و يا مواردی را که با مذاق آنان خوش نمی آيد رد می کنند ، و الا ملاک اسلام و کفر در روايات اهل سنت بصورت واضح و روشن بيان شده است .
و هم جزء کسانی اند که از آيات قرآن برداشت غلط دارند ، جهت روشن شدن مطلب به دو فتوا اشاره می شود .
1. محمد بن عبدالوهاب می گويد : « شيعيان نجف ، بت را پرستش می کنند و او را با خلوص می خوانند و بدون اين که خدا را بخوانند در زير گنبد رکوع و سجده انجام می دهند و در دل های آنان برای تعظيم خدا يک دهم از آنچه برای علی (ع) انجام می دهند وجود ندارد» . ([31])
پاسخ او بطور اجمال اين است که : اولاً شما از کجا استنباط کرديد که آنان برای علی (ع) عبادت می کنند و آيا علی (ع) همان بتی است که در اول فتوا گفتيد ، يا غير از آن است ، و نيت مومنين را چگونه کشف کرديد ؟
ثانياً : اگر اينگونه باشد که اين همه مسلمين کنار مرقد پيامبر (ص) آمده و زير گنبد او به عبادت می پردازند و خيلی هم مصرند که حتماً در آن قسمت ها نماز بگذارند ، آيا همه آنان کافر و مشرک اند . پس در طول 1400 سال همه دچار شرک و کفر بوده اند و آن همه صحابه و تابعين و مسلمين و بزرگان بعدی نفهميده اند ؟
2. ابن تيميه که بنیانگذار تفکر وهابیت است، می گويد : « هر کس کنار قبر پيامبر (ص) يا يکی از افراد صالح بيايد و از آنان حاجت بخواهد مشرک است ، پس واجب است چنين شخصی را وادار به توبه کرد و اگر توبه نکرد بايد کشته شود » . ([32])
سؤال اين است که آيا هر کس از کسی حاجت خواست و درخواست کمک کرد او را بايد توبه داد يا کشت . پس اين همه مردم که از يکديگر درخواست کمک می کنند بايد مشرک خواند .
ممکن است بگويند حکم زندگان فرق می کند ؛ اما آيا هر نوع درخواستی از مردگان و هر مرده ای شرک است يا اينکه اگر درخواست کننده بطور استقلالی از او بخواهد و او را مستقل در تاثير بداند ؟ کدام مسلمانی پيامبران و اولياء الهی را مستقل در تاثير می دانند و برای آنان شان خدايی قائل اند و ابن تيميه اين را کجا فهميده است ؟
علاوه اين که از صدر اسلام و رحلت پيامبر (ص) مردم بر اساس برداشت از آيات قرآن کريم و سنت پيامبر (ص) اين کار را می کردند و کسی در ذهنش خطور نمی کرد که اين کار کفر و شرک است .
نمونه های فراوان از سيره اصحاب و تابعين در منابع اهل سنت وجود دارد که کنار قبر پيامبر (ص) می آمده اند و درخواست حاجت هم می نموده اند که برخی در ادامه می آيد .
وهابيت بدون توجه به اين که آيا اين عمل او را از اسلام خارج می کند يا خير ؟ چنين فتاوايی صادر می کنند ، و ملاک اسلام و کفر امری است که خود را در مورد آن به بی خبری و بی توجهی می زنند .
در برخی فتاوای آنان جهل و بی خبری از عقايد ديگر مسلمين موج می زند ، در اين باره نيز به يک نمونه از فتاوای آنان اشاره می شود .
از ابن جبرين از مفتيان بزرگ سعودی سؤال می کنند که : آيا به فتوای شيعه می شود زکات داد ؟ می گويد : طبق نظر علماء اسلامی به کافر نمی شود زکات داد و شيعيان بدون شک به چهار دليل کافرند :
1. آنان به قرآن طعنه زده و بدگويی می کنند و معتقد به تحريف قرآن اند و می گويند که دو سوم قرآن حذف شده و هر کس به قرآن طعنه زند کافر است و منکر آيه « إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » است .
2. به سنت پيامبر (ص) و احاديث صحيح بخاری و مسلم طعنه می زنند و به احاديثی که در اين دو کتاب آمده عمل نمی کنند چون بر اين عقيده اند که روايات اين کتاب ها از صحابه نقل شده و صحابه را کافر می دانند !! و معتقد هستند که پس از پيامبر گرامی همه صحابه جز علی و فرزندان او و تعداد اندکی مانند سلمان و عمار همه کافرند و مرتد .
3. شيعيان اهل سنت را کافر دانسته و با آنان نماز نمی خوانند و اگر پشت سر اهل سنت نماز بخوانند آن را دوباره اعاده می کنند بلکه آنان معتقد به نجات اهل سنت اند و اگر با يکی از اهل سنت مصافحه کنند ، دست خود را آب می کشند !!
4. شيعيان نسبت به علی و فرزندان او غلو کرده و آنان را به صفاتی که ويژه خداوند است توصيف می کنند و همانند خداوند آنان را صدا می کنند !
پس اگر کسی به آنان زکات دهد قبول نيست ، زيرا او با اين کار کفر را تقويت کرده و با سنت پيامبر (ص) در حال جنگ است !!! . ([33])
ما به جای پاسخ دادن به اين فتوای سراسر جهل و بی خبری و پيشينه حقد و کينه ، قضاوت را به خواننده واگذار می کنيم ، تا سطح علمی و اطلاعات يک مفتی تکفير را خود بيند و قضاوت کند . آيا اگر سرنوشت عالم اسلام به دست چنين افرادی سپرده شود چه خواهد شد ؟ « أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى » ([34]) آيا کسی که هدايت شده است صلاحيت تبعيت شده دارد يا کسی که خود گمراه است .
برخی مانند : شيخ عبدالرحمن براک از مفتيان سعودی حکم جهاد عليه شيعه هم صادر کرده اند . و آنان را مرتد و خارج از اسلام اعلام کرده اند . ([35])
البته اين فتاوی اختصاص به تکفير شيعيان ندارد بلکه اهل سنت نيز از اين هجمه وهابيت در امان نمانده اند ، چنانچه « آقای جميل صدقی زهاوی » از علمای اهل سنت در حمله وهابيان به طائف می نويسد : « از زشت ترين کارهای وهابيت در سال 1217 هـ ق قتل عام مردم طائف است که بر صغير و کبير رحم نکردند ، طفل شيرخوار را بر روی سينه مادرش سر بريدند و جمعی ار که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند کشتند و حتی گروهی را که در مسجد مشغول نماز بودند ، به قتل رساندند و کتاب هايی که در ميان آن ها تعدادی قرآن و نسخه هايی از صحيح بخاری و مسلم و ديگر کتب حديث و فقه نيز بود ، در کوچه و بازار افکنده و آن ها را پايمال کردند » . ([36])
به دنبال اين عمل ناجوانمردانه تکفيريان علمای طائف در مکه جمع شدند و پس از بيان مصائب طائف ، حکم به کفر وهابيت کردند و حکم جهاد عليه آنان صادر و کشته شدگان در اين رابطه را شهيد اعلام کردند . ([37])
اين عمل با کدام يک از روايات پيامبر (ص) و سيره اصحاب و تابعين می سازد ، که اين همه انسان های معتقد به قرآن و اهل قبله ، قربانی غارتگری و هوای نفس عالم نماهايی شدند که از اسلام بهره ای نبرده اند و اين اعمال وحشيانه عليه شيعه و سنی به صورت مکرر اتفاق افتاده و ادامه  دارد .
در اين باره موضع گيری های علمای اهل سنت از جمله برادر محمد بن عبدالوهاب شيخ سليمان قابل توجه است که بر فتوای برادر خويش ايراد گرفته و فتوای تکفيری او را مورد ملامت قرار می دهد ، و می گويد : « از زمان ائمه چهارگانه هشت صد سال می گذرد و از هيچ عالمی از علمای اسلام نقل نشده که اين امور ( توسل و زيارت و ... ) را کفر دانسته باشند ، و لازمه سخن تو اين است که تمام امت بعد از زمان احمد بن حنبل ، علما و امراء و عامه مردم همه کافر و  مرتد اند . » ([38])
حاصل اينکه بر چه اساس اين فتاوای تکفيری صادر می شود . يک انسان مسلمان کدام ضروری دين را منکر شده است ، مسلمانی که اقرار به شهادتين دارد و اهل قبله است ، آنانی که در حال نماز کشته شدند ، يا فراگيری قرآن ، کدام ضروری دين را منکر شده بودند ؟
حاصل اين که ؛ وهابيت يک مقصدی را برای خويش ترسيم کرده اند ، و آن موحد بودن گروه اندک خود ، و بر خطا بودن ساير مسلمين ، و اين اصل مسلمی است که برای خويش تعريف نموده اند و بر اساس اين اصل مسلم ، آيات قرآن را تفسير و ترجمه می کنند ، لذا از هر آيه ای که بتوانند اعمال ديگر مسلمين را تخطئه کنند استفاده می کنند و از هر روايتی که آنان را به مقصودشان نزديک کند دفاع می کنند ولو اينکه در سند آن راويان ضعيف يا اصل مقصود روايت چيزی غير از نيت آنان باشد ، و رواياتی را که به ضرر آنان باشد يا مجعول و يا موضوع و ساختگی معرفی می کنند .
لذا آنان گرفتار تفسير به رأی قرآن و حب و بغض ها و تعصبات خويش اند و از اين انديشه ها قضاوت صحيح نمی توان انتظار داشت حتی وهابيت برداشت هايی را از آيات و روايات دارند که ابن تيميه هم اينقدر متعصبانه و به دور از انصاف برخورد نکرده است ، يا شاگرد او ابن قيم هم تا اين ميزان برخورد تعصبی و ظاهربينی نداشته است ، چنانچه ايشان در مورد همين آيه ای که مبنای منع زيارت و توسل و طلب شفاعت شده که می فرمايد : « إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى » معتقد به اين نيست که آنان نمی شنوند و استدلال می کند به اين که اگر نشنوند ، پس تلقين مردگان چه معنايی دارد ؟ ([39])
آنان حتی توجهی به قبل و بعد آيات نمی کنند ، به فرض مثال آنجايی که می فرمايد : « اين هايی که شما صدايشان می زنيد ، بندگانی مثل خود شما هستند » . ([40]) قبل و بعد آيه در مورد چه کسی است ، آيا منظور يهوديانی نيست که حضرت عزير را پدر خدا می دانستند و يا نصارايی که حضرت عيسی را پسر خدا می دانستند ، و يا مشرکين که به معبودهای ساختگی خود دلخوش بوده اند ، لذا برداشت وهابيت از قرآن کريم ، يک برداشت سطحی و غير علمی است ، و نمی تواند مبنای قضاوت صحيح در مورد دين و دينداران باشد ديدگاه شيعه در مورد اهل سنت
در راستای رفع اتهام از شيعه ، و بيان حقايق و نگاه او در رابطه با فرقه های ديگر ، لازم است بر اساس روايات اهل بيت (ع) که مرجعيت علمی آنان ملاک ديدگاه های شيعه است ، به اين امر پرداخته شود .
همانطور که قبلاً هم گفته شد اسلام اظهار شهادتين و با اقرار به اين دو رکن توحيد هر فردی از نظر جان و مال و عرض ، حرمت پيدا می کند ، هر چند که اين مقدار در آخرت نجات دهنده ی او نخواهد بود ، و نيازمند به لوازم اسلام که فروع دين باشد ، و انجام اعمال جوارحی است و کسی را به صرف اقرار شهادتين ، به بهشت نمی برند .
در روايت سفيان بن سمط از امام صادق (ع) آمده است : «  اسلام همان ظاهری است که مردم آن اند . از شهادت به يگانگی خدا و رسالت محمد (ص) و اقامه نماز و پرداخت زکات و حج خانه خدا و روزه ی ماه رمضان » . ([41])
لازم به ذکر است که اقامه نماز و پرداخت زکات و ... همان لوازم است و با جمع روايات ، اسلام همان شهادتين است ، لذا در خبر سماعه حضرت می فرمايد : « اسلام شهادت به لا اله الا الله و تصديق به رسالت پيامبر (ص) است و به همين خون حفظ و نکاح صورت گرفته و ارث و ميراث پرداخت می گردد و بر ظاهر همين جماعت مردم اند » ([42]) يعنی همه مسلمين اين مقدار را قدر مسلم دارند .
و امام باقر (ع) نيز که در صحيح حمران بن اعين فرمود : « اسلام عبارت از آنچيزی است که از گفتار و رفتار ظاهر می گردد ( يعنی ظاهر مسلمانی ) و اين همان چيزی است که جماعت مردم از تمام فرقه های مسلمين دارند و به همين مقدار خون حرمت پيدا کرده ، ازدواج ها صورت می پذيرد ( بين فرق ) ارث و ميراث تقسيم می گردد ، و همگی نماز و زکات و روزه و حج را قبول دارند ف پس به همين مقدار از کفر خارج و به ايمان مشرف گرديده اند » . ([43])
بر اساس همين نگاه است که شيعه با اهل سنت تعامل دارند و زندگی بسياری از مردم در نقاط مختلف ايران اسلامی شاهد اين امر است که در بسياری خانه های شيعه و اهل سنت در اين مناطق ، اهل خانه ترکيبی از شيعه و سنی اند . گاهی همسران مذاهب مختلف دارند و گاهی فرزندان و والدين و ... و اين دليل برداشتن چنين ديدگاهی ميان شيعه است ، و به شايعات و اتهامات نبايد توجهی کرد .








[1] . لسان العرب ، ج 12 ، ص 298 .
[2] . مفردات ، ص 422 .
[3] . همان .
[4] . صحيح بخاری ، ج 1 ، ص 78 .
[5] . همان ، ج 1 ، ص 10 ، کتاب الايمان ـ صحيح مسلم ، ج 7 ، ص 17 ، کتاب فضائل علی (ع) .
[6] . جامع الاصول ، ابن اثير ، ج 1 ، ص 158 .
[7] . بحارالانوار ، ج 98 ، ص 242 .
[8] . اصول کافی ، ج 2 ، ص 20 ، نشر مطبعه الاسلاميه تهران ، 1388 هـ ق .
[9] . همان .
[10] . صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 29 .
[11] . صحيح بخاری ، ج 2 ، ص 216 ـ صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1305 و 1306 ، دار احياء التراث .
[12] . همان ، ج 5 ، ص 207 .
[13] . سنن ابی داود ، ج 4 ، ص 221 .
[14] . وسائل الشيعه ، ج 1 ، ب 2 از ابواب مقدمه عبادات ، ص 22 .
[15] . شرح مواقف ، ج 8 ، ص 332 .
[16] . نساء / 10 .
[17] . تاج العروس ، ج 3 ، ص 524 .
[18] . شرح مواقف ، ج 8 ، ص 323 .
[19] . صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 33 .
[20] . اصول کافی ، ج 2 ، ص 25 .
[21] . حجرات / 14 .
.التوحید،محمد ابن عبد الوهاب،ص 44.
3.پناه گاه توحید،عبد الرحمن سعدی،ترجمه اسحاق دبیری ،ص 27،دار قاسم عربستان .
 [22] -  « قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم» حجرات/ 13 .
  [23] - در بحث توحید و تعاریف آن از نگاه وهابیت مفصل به این بحث پرداخته شده است.
[24]  ـ فتح المجيد شرح كتاب التوحيد، عبد الرحمن ابن حسن آل الشيخ (آيه الاسراء (آيه 57 سوره اسراء) بيّن فيها الرَّد علي المشركين الذين يدعون الصالحين فقيها: بيان أن هذا هو الشرك الاكبر) ص 102 (باب تفسير التوحيد و شهاده أن لا اله الاالله) و كشف الارتياب ص 106، سطر آخر.
[25]-  في المعجم العربي الحديث (لاروس) (الشِّّرك: الاسم من شَرِكو اَشرك- : المشارك: الاعتقاد بتعدّدالالهه : النصيب ج اشراك ...، ص 707 و في اقرب الموارد ( اَشرك با لله : جعل له شريكاَ فهو مشرك و مشركيّ و الاسم الشرك و ـ النعل : جعل لها شركا و ـ فلانا في امره: جعله شريكاَ له فيه...قاموس قرآن ـ شرك (بكسر شين) اسم است يعني عمل شرك چنانكه در صحاح و قاموس و اقرب آمده است و نيز بمعني شريك و نصيب آمده و آن را در آيه ( أَم لَهُم شرك في السَّموات ... ) فاطر /40، احقاف/4 نصيب و بهره گفته اند.
( يا بني لا تشرك با لله انّ الشرك لظلم عظيم ) لقمان / 13، یعنی شرک ظلم بزرگی است مشرک کسی است که برای خدا شریک قرار بدهد چنین شخصی قابل آمرزش نیست مگر آنکه در دنیا توبه کند ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء نساء 48 و 116

 [26] ـ و كشف الارتياب، المقدمه الثالثه، الباب الثاني في ذكر معتقدات الوهابيه، ص 149 بنقل از آلوسي در تاريخ نجد.
  [27] - شرح الصدور،ص169،ترجمه عبدالله حیدری،نشر اداره ارشاد مسجد الحرام و مسجد النبی،پاییز 1383 شمسی.
[28] . « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَاله فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ » حجرات / 6 .
[29] . مجمع الزوائد،ج 7،ص111.
[30] . کسانی بودند که معتقد به تقدم ایمان بر عمل بودند و ایمان را کافی از عمل می دانستند ولو اینکه فردی از لحاظ عملی صاحب عمل صالح هم نباشد.
[31] . عقيده  الشيخ محمد بن عبدالوهاب ، گردآوری دکتر صالح عبدالرحمان ، ص 45 .
[32] . زیاره القبور و الاستنجاد بالمقبور ، ص 156 .
[33] . اللؤلؤ المکين من فتاوی الشيخ ابن جبرين ، ص 39 .
[34] . يونس / 35 .
[35] . فتاوی الجنه الدائمه للبحوث العلميه والافتاء ، 3 / 373 ، شماره ی فتوا 3008 .
[36] . الفجر الصادق ، ص 22 ، استنابول ترکيه ، 1984 م .
[37] . سيف الجبر المسلول علی الاعداء ، ص 2 ، شاه فضل رسول قادری ، استنابول ، 1399 هـ ق .
[38] . الصواعق الالهيه فی الرد علی الوهابيه ، ص 38 ، استنابول ترکيه ، 1399 هـ ق .
[39] . کتاب « الروح » ، ص 8 به بعد .
[40] . « إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ » اعراف / 194 .
[41] . اصول کافی ، ج 2 ، ص 20 ، طبع اسلاميه تهران ، 1388 .
[42] . همان مصدر .
[43] . اصول کافی ، ج 2 ، ص 20 ، طبع اسلاميه تهران ، 1388 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر