۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

گلهای کم یاب

گوهر نایاب
پس از اقلاب صنعی و ماشیی شدن دنیای یه اصطلاح مدرنیته و حرکت خزنده سکولاری و خشک و به دور از هر گونه لطافت و بخشش آنچه امروز در عموم انظار بشر در خور توجه است دوری از گسستگی ها و جدایی از قانو مندی هاست ، بشر با زیاده روی که در توجه به پیشرفت و توسعه داشت امروزه چیزی را که داشت از دست داد طبق آنچه کنکاش این حقیر در این راستا نامیده می شود موید این حقیقت گفته شده و اثبات شده است که بشر تنهایی را با روح و جان خود حس می کند ، چیزی را که در وجود خود است گم کرده می بیند خود را حیران و سرگردان می بیند که حتی با تماشای یک سراب و درک آن و اعتقاد به آن باز ریب خورده و چون فریب خوردگی را با کمی لذت همراه می بیند به آن تن می دهد ه امور ناپایدار و لذت های کوتاه چون لذائذ جنسی ، عیش و نوش های لحظه ای ، غیره روی می آورد از طولانی شدن صبر فراری از مطالعه کتب عالی انسانی گریزان است ، دنبال کوتاهی و کمی است ، خسته است ، سرخوردهع است و حیران . اگر چرخی میان بهره گیرندگان از صفحات دنیای مجازی زده شود چیزی جزء فرار از دروغ و خیانت دیده نمی شود که حتی همین را هم نمی تواند معنی کند اما چون این را خوب می بیند ولی به آن نرسیده است آنرا می ستاید ، بشر به جایگاهش نرسیده لذا به همه چیز چنگ می زند ، حیران و پژمرده است چون کمالی را که باید بیابد نیافته است ، اسیر لبخند است و گرفتار محبت حتی از آنسوی کره خاکی فقط یک لبخند و لطافت را چون نوری ببیند حتی به دروغ و ریا و برای دست یابی به منافع اما فریب اینرا می خورد چون او نیز منفعتش در همین لبخند است هر چند چیزی را خاطر آن از دست دهد ، ببینید رفتارهایی که میان دو جنس مخالف در جریان است که بی هیچ رابطه ای چگونه یکدیگر را می فریبند اما هر کدام خود را حق می داند جان می دهد اما اگر به منفعت خود برسد چه آیا این روند را می توان مشاهده کرد ؟
جستجوهای اینترنتی بیشر حول کلمات لطیف و همراه  نرمش و مهربانی است ، اسم هایی مورد توجه است که بوی لطافت می دهد ، حرف هایی مورد توجه است که سرشت را می نوازد سایت هایی ساخته می شود که رای تامین محبت است با نام های مختلف هر چند غیر اخلاقی و برای سود جویی زیرا آنان نیز ه گونه ای هر چند لحظه ای و مجازی عشق و آتش علاقه بشر را شعله ور می کنند ، شر راه را گم کرده است مسیر را بیراهه آمده باید برگردد باید به سر دو راهی شروع بازگردد تا دوباره شروع کند نه با نام صنعتی شدن لکه با نام بلند عشقی که او را می طلبد و نمی داند چیست غذا ، پول ، زن ، و هزاران هوس چرانی دیگر انسان را اشباع نمی کند دوباره می خواهد بدون آنکه لحظه ای درنگ کند که چرا باز می خواهم و چرا باز دنبال اشباع هستم دریغ از آنکه بفهمد که من چیز دیگری را می خواهم و خود نمی دانم !!!!!!!!!!!!!!!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر