۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

رائیلیان

باسمه تعالی
فرقه نو ظهور رائیلیان  ( رائیلی ها  (Raelians
مبداء و خلاصه عقاید
آیین رائیل یکی از آیین های مبتنی بر  ( UFO )بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی است که بر خلاف دیگر آیین های مشابه، خلقت را بر اساس مراجعه به کتب مقدس توضیح می دهد. هسته مرکزی اعتقادی این آیین این است که عبارت "الوهیم" (Elohim) در کتاب مقدس یهود به جای "خدا" باید به "آنانی که از آسمان آمده اند" ترجمه شود. بنا به اعتقاد این گروه، الوهیم از سیاره ای دیگر آمده اند و باعث ایجاد حیات بر روی زمین شده اند. آن ها اعتقادی به خدا ندارند و در عوض الوهیم (خالقان علمی ما) را مبداء حیات هوشمند در زمین می دانند.
کلود وریلهون (Claude Vorilhon) که پیش از این یک روزنامه نگار مسابقات اتومبیل رانی بوده است در 1973 ادعا کرد که توسط الوهیم برگزیده شده است تا اطلاعات مربوط به چگونگی پیدایش انسان را در اختیار بشر زمینی قرار دهد. الوهیم نام او را به رائیل تغییر داده است و او را مامور رساندن پیام بازگشت الوهیم به زمین کرده است.
در کتاب او با نام پیام نهایی، اولین مواجهه او با موجودات فضایی به نام الوهیم ذکر شده است. صبح 13 دسامبر 1973، کلود فوریلهون مشغول رانندگی به سمت کلرمون فرانسه بود که ناگهان تصمیم گرفت به سمت مخالف دفترش یعنی به سمت آتشفشان پوپی دو لاسولا برود. وقتی به آتشفشان رسید اتومبیل را پارک کرد و به سمت دهانه آتشفشان حرکت کرد و کمی در دهانه آتشفشان به خاطرات گذشته این کوه فکر کرد. «داشتم آنجا را ترک می کردم، اما بار دیگر به بالای کوه مدور که حاصل انباشته شدن خاکستر گدازه ها بود نظری افکندم و بیاد آوردم که بارها از این سرازیری ها مثل اسکی بپایین سرسره کرده بودم ، ناگهان در میان مه چشمم به نور قرمزی افتاد که چشمک می زد و بعد نوعی هلیکوپتر به پایین و به سویم آمد. (ص 19) وریلهون می گوید که این ماشین پرنده هیچ صدایی نداشت و مانند یک بشقاب پرنده ای به قطر 7 متر و ارتفاع 2.5 متر بود. بشقاب در دو متری زمین ایستاد و در پایینی آن گشوده شد و انسانی با قد 120 سانتی متر از آن خارج شد. پوست این انسان سبز و موهایش بلند بود (ص 20) .
بعد از صحبت های مقدماتی مشخص می شود که این موجود فضایی که به همه زبان های دنیا به راحتی صحبت می کند، فوریلهون را برگزیده است تا پیام این موجودات فضایی را به انسان های زمینی برساند. فوریلهون به داخل سفینه می رود و از سوی موجود فضایی مامور می شود تا فردا به همین محل بیاید تا از حقیقت نژاد بشر و جهان مطلع شود. در طول جلسات یک ساعته در پنج روز آتی، فوریلهون توسط موجود فضایی به تفسیر جدیدی از انجیل آگاه می شود. او یاد می گیرد که انسان های روی زمین در آزمایشگاه های انسان های سیاره های دیگر ساخته شده اند. انسان هایی که در علوم ژنتیک و بیولوژی سلولی بسیار پیشرفت کرده بودند. نام این خالقان "الوهیم" بوده جمع عبارت "الوها" است، همان عبارتی که در انجیل به اشتباه به "خدا" ترجمه شده است. (اما این موجودات را چه کسی خلق کرده است ؟)
وریلهن توسط آموزگاران غیرزمینی، رائیل نامیده می شود و از وی خواسته می شود تا پیام را به انسان های بشری منتقل کند. الوهیم از رائیل می خواهند که سفارتی برای آنان در زمین بسازند تا آمادگی زمینیان را برای پذیرش الوهیم (اجدادی که انسان ها را ساخته اند) نشان دهند. بنا به اظهارات رائیل، الوهیم می خواهند به زمین بیایند و با رهبران جهان ملاقات کنند و تکنولوژی پیشرفته خود را آرام آرام در اختیار آنان قرار دهند. به هرحال الوهیم تا وقتی در زمین صلح برقرار نشده و مردم زمین با ساخت یک سفارت در اورشلیم به آنان نشان نداده اند که در انتظار آمدن آنان هستند، به زمین نخواهند آمد. الوهیم از رائیل خواسته است تا جنبشی برای رسیدن به این دو هدف و در عین حال رساندن پیام الوهیم به زمینی ها ایجاد کند. این جنبش با نام «جنبش بین المللی رائیلی ها» شناخته می شود.
رائیلی ها دینی بدون خدا هستند و اعتقاد دارند که نژاد بشر از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت. هر گروه از نژاد بشر در یک سیاره ساکن هستند و وقتی به سطحی از علم می رسند که می توانند به سیارات دیگر سفر کنند و با مهندسی ژنتیک و کلونینگ، حیات را در سیارات دیگر آغاز کنند به این کاردست می زنند. حالا هم علم بشر تا جایی پیشرفت کرده است که به سیارات سفر می کند و اتم را می شکافد و با کلونینگ توان خلق موجود زنده را پیدا کرده است، ایجاد کننده اش (الوهیم) آمده است تا با او ارتباط برقرار کند اما از آنجایی که آن ها گروهی مهاجم نیستند، منتظر هستند تا ما با ساخت سفارت و برقراری صلح، آمادگی خود برای حضور آنان را اعلام کنیم.
تاریخ بعد از 1974
امروزه جنبش رائیلی ها در حدود 40000 عضو دارد که بیشتر از همه در کشورهای فرانسه، کانادا و ژاپن پراکنده هستند. رائیلی ها گزارش داده اند که در آمریکا، استرالیا، آسیای جنوب شرقی، آمریکای لاتین، انگلستان و دیگر مناطق اروپا با استقبال بسیاری مواجه هستند. امروزه در حدود 130 کشیش رائیلی در جهان پراکنده شده اند که از آن ها با عنوان "راهنما" یاد می کنند.
جنبش در 1997 اعلام کرد که در حدود 7 میلیون دلار پول برای ساخت سفارت جمع آوری کرده است و مطمئنا امروزه نیز از نظر مالی مشکلی برای ساخت سفارت ندارد اما بنا به گزارش خودشان، هنوز موفق نشده اند موافقت مردم اسرائیل را برای ساخت سفارت جلب کنند. در 1990 رائیل با اجازه الوهیم نماد جنبش را تغییر داد تا شاید بتواند رضایت اسرائیلی ها را برای ساخت سفارت جلب کند. از 1991 به بعد، درخواست اختصاص زمینی از نظر سیاسی بی طرف از همه کشورها و گروه های سیاسی برای احداث سفارت، بارها و بارها مطرح شده و از سوی دولت اسرائیل و ربی های یهود رد شده است. در نهایت رائیل عنوان کرده که در صورت مخالفت دائم اسرائیل، این سفارت را در فلسطین یا مصر خواهد ساخت.
در 9 ژوئن 1997، جنبش رائیلی اعلام کرد که شرکتی به نام Valiant Venture را تاسیس کرده که به زوج های همجنس گرا یا عقیم، این فرصت را خواهد داد تا از طریق کلونینگ، از DNA خودشان صاحب فرزند شوند.
کتاب مقدس
رائیلی ها کتاب مقدس خاصی ندارند ولی از آنجا که معتقد هستند بشر زمینی با مهندسی DNA توسط انسان های کرات دیگر خلق شده است و پیامبر نیز فرستادگان آنانند، می پذیرد که کتاب های مقدسی همچون انجیل و قرآن نیز در اصل فرستاده الوهیم هستند و حاوی توضیحاتی منطبق با ادعای رائیل ،  البته خود آنان ادعا می کنند که کتاب کابالا    (Kabala) (کتاب قدیمی توشته شده توسط ربی های یهود) صحیح ترین تفاسیر را در اختیار بشر قرار می دهد.
پیروان
وب سایت رائیلی ها (www.Rael.org) مدعی پیروی بیش از 60000 نفر در بیش از 80 کشور از این آیین است. در سال 1995 جامعه شناسی به نام سوزان پالمر این گروه را بررسی کرده و تخمین وی چیزی بین 20 تا 30 هزار پیرو بوده است که تمرکز آنان در اروپای فرانسوی زبان است. پالمر تعداد پیروان در ژاپن را حدود 4000 نفر برآورد کرده و کشورهای دارای پیرو را نیز 67 کشور ذکر می کند.
آیین یا دین ؟
درباره اینکه رائیلی ها یک دین هستند یا آیین بحث های بسیاری در جریان است.  تعریف James Frazer از دین اینگونه است :اعتقاد به وجود نیروهای مافوق انسانی است که چرخش طبیعت یا رفتار بشر تحت کنترل یا هدایت آنان است.
در این تعریف، رائیلی ها یک دین نیستند چرا که الوهیم نیز شکلی از انسان هستند که با علم پیشرفته تر، حیات را در کره زمین خلق کرده اند. از طرف دیگر، الوهیم کنترل خاصی بر رفتار و طبیعت زمین ندارد و تنها در صورت کمک ما، دانش خویش را در اختیار انسان زمینی قرار خواهند داد.

گو شه ای از اعتقادات این گروه:
الوهیم اسم انسانهای کرات دیگر است . آنان از نظر علمی هزاران سال از ما جلوتر هستند ، الوهیم تمام موجودات زنده و همچنین اولین انسانها را بوسیله مهندسی ژنتیک بر روی کره زمین خلق کردند . الوهیم پیامبران گذشته از جمله موسی ، عیسی ، محمد ، زردتشت ، بهاالله و ... را برای هدایت بشریت فرستادند . مردم گذشته تصور کردند که الوهیم خدا هستند چرا که درک علمی از امکان وجود سیارات و انسانهای دیگر، مهندسی ژنتیک و علوم پیشرفته نداشتند .
الوهیم منتظر بودند تا علم و تکنولوژی در زمین پیشرفت لازم را بکند تا انسانها از امکان سفر به سیارات دیگر و مهندسی ژنتیک درک لازم را بدست آورده باشند . الوهیم می خواهند به زودی به زمین برگردند . رائلیان و دیگر کسانی که در پخش پیام الوهیم کمک می کنند در حال آماده سازی یک سفارت رسمی برای الوهیم هستند.
الوهیم خودشان این پیام مردمی را در فرانسه در سال ۱۹۷۳ میلادی برای ما انسانهای روی زمین فرستادند . الوهیم با رائل تماس گرفتند و این پیام را در اختیار او گذاشتند و از او خواستند تا آنرا در تمام کشورها پخش کنداین هم یک سخنرانی از این شخص:باز هم عشق
باز هم عشق
فلسفه ما عشق است، و هیچ چیز مهمتر از عشق نیست. همیشه این رابه یاد داشته باشید. مردمانی هستند که ما رادوست ندارند، مردمانی هستندکه از ما بیزارند، من این را از مدتها قبل به شما گفته ام: ما باید به آنها عشق بورزیم. به دشمنانتان عشق بورزید! عیسی نیز این پیام را مدتها قبل داده است، دنیا به طور فجیعی به آن نیاز دارد زیرا یا این فلسفه را می پذیرد و یا خود را نابود می کند. ما باید به دشمنانمان عشق بورزیم. آنهایی که برای ما بدترین ها را می خواهند، ما باید دوستشان بداریم. "آنها را ببخش، آنها نمی دانند که چه می کنند"، این جمله بسیار زیباییست، درست مثل " وقتی کسی به گونه راست شما سیلی می زند، گونه چپتان را به سوی او بگردانید." این فلسفه من است و میدانم که برای شما نیز چنین است.
وقتی که در صبح مراقبه می کنید، برای کسانی که دوست می دارید عشق نفرستید، آسان است دوست داشتن آنهایی که محبوبند. چیزی که دشوار و زیباست عشق ورزیدن به کسانیست که از ما متنفرند، و برای آنها عشق فرستادن. این تنها راه کمک به سیاره مان است. اگر آنها فقط می دانستند که چه می کنند، مردم هرگز آنچنان رفتار نمی کردند که می کنند. آنها را ببخشید، آنها واقعاً نمی دانند که چه می کنند. آنهایی که به ملاقات ما می آیند دیگر از ما متنفر نخواهند بود چون می دانند که ما چه هستیم. شاید هرگز نمی دانستند. این رضایت بیمارگونه از نفرت از دیگران همیشه بوده و یک عادت مخرب برای بشر است. وقتی که مردم خود را از سیاهان، همجنس گرایان، عربها و دیگرانی که همیشه پنداشته اند از آنها بیزارند، مطلع می کنند، وقتی با دیگران برخورد می کنند، تلاش می کنند تا آنها را بفهمند و کشف کنند که آنها که هستند، در می یابند که عشق در هر انسانی وجود دارد، و این عشق است.
من بسیار از عشق گفته ام، من نمی خواهم که این یک تئوری باشد. شما می دانید که من چقدر شعر را دوست دارم چراکه بیهوده است، و به این دلیل است که شعر بسیار اهمیت دارد، از آنجاییکه هرچه بیهوده است مهم است. هنر به نظر بیهوده می آید، ولی درواقع فوق العاده کارآمد است. بیهوده است که می تواند سیاره را تغییر دهد. عشق بیهوده است ولی فوق العاده کارآمد. مایحتاج انسان ها را قادر به داشتن آینده می کند. هنر، عشق، برادری، همه چیزهایی که در مغازه ها یافت نمی شود، هرآن چیزی که نمی تواند خریدو فروش شود مفید است. چیزهایی که می توانند خریدو فروش شوند قیمتی دارند و چیزی برای معامله اند. عشق قابل معامله نیست. عشق یک هدیه است.
بنابراین، من هدیه ای ساخته ام برای کسی که زندگی زمینی مرا سرشار کرده است، و از دورا می خواهم که تنها شعری را که من برای همراه 16 سال خود، صوفیه، سروده ام برایتان بخواند. او محبوب من است و من می خواهم پیش از آنکه از این سیاره ناپدید شوم شما بدانید که او تا چه اندازه زندگی مرا زیبا کرده است. او به من این توان را داده تا آنچه برای شما انجام داده ام، انجام دهم. این یک شعر کوچک است، ولی چنین چیزی تنها یک شعر کوچک نیست وقتی که یک شعر عاشقانه است. برای دوست دخترانتان شعر بنویسید، برای کسانی که دوست می دارید. شعر زیباست. وقت صرف نوشتن شعر کنید، برای ساختن آهنگ، برای نقاشی و یا خودتان را صرف شکلهای بیهوده کنید چراکه اگر فقط خود را صرف کارهای سودمند کنیم عشق را از یاد خواهیم برد.
شانزده سال در قلب من چون روزی گذشت
صد و نود و دو ماه از عشق شگفت انگیز
همچنین پنج هزار روز خنده و شادمانی
هشتصد و سی میلیون دقایق زندگی
چهارصد و هشتاد و هفت بیلیون ثانیه
بعد از تمامی این ارقام، می دانی چه هست بانوی من؟
این عشق بی نهایت این است ابدیت
سخنانی از رائل خطاب به رائلیان حاضر در گردهمآیی منتشر شده در نشریه اینترنتی شماره 343
نماد ها

نماد اولیه یک صلیب شکسته محصور در ستاره داود بود. صلیب شکسته هیچ ربطی به نازی ها نداشت بلکه به معنای قدیمی شرقی خود، نشان دهنده حرکت چرخشی عالم وجود بود.

نماد فعلی رائیلیان، همان ستاره داود است که یک کهکشان در حال چرخش را احاطه کرده است. این نماد پس از اینکه نماد قبلی به خاطر مشابهتش با صلیب شکسته برای یهودی ها خصمانه تشخیص داده شد، تغییر کرد.
الوهيم كيست؟
مطلب زير ترجمه يكي از متوني است كه در سايت حركتي موسوم به “عصر جديد” موجود بود .
قديميترين موجودات باقي مانده كه همراه با بسياري ديگر در نزديكي مركز عالم و در مجاورت خورشيد بزرگ زندگي
ميكنند الوهيم نام دارند، آنها زماني كه تصميم گرفتند قلمرو خود را گسترش دهند بدنبال سياره اي جديد ميگشتند تا زمين را يافتند.
) متوجه نشدم منظور نويسنده از مركز عالم و خورشيد بزرگ چي هست، قبلا در جائي خوندم كه در مجاورت مركز كهكشان امكان وجود حيات نيست چون ميزان انرژيهاي آزاد شده خيلي بالاست . )
اين موجودات كاملا شبيه انسان هستند ولي بسيار متفاوت و پيشرفته تر، موجودات ديگر آنها را محترم ميشمارند.
نام الوهيم كه در كتب باستاني يهود آمده است به معناي “انسانهائي كه از آسمان ميايند” است.
آنها يكي از پيشرفته ترين موجودات جهان هستند و خلقت انسانهاي روي زمين بدين صورت توسط آنها انجام گرفت كه در ژنتيك موجودات قبلي دستكاري كردند تا توانائي هايشان را بهبود بخشند.
الوهيم همواره در جوامع بشري سعي در دخالت و بهبود اوضاع از طرق مستقيم و بعدها غير مستقيم نمودند تا نظم را برقرار كنند.
اصليترين دستكاري آنها در خلقت انسانهاي روي زمين افزايش حجم مغز آنها بود كه هنوز اين روال ادامه دارد.
همزمان با زمين الوهيم دست به گسترش نسل خود در سيارات ديگر نيز زد، بدين صورت كه مسابقه اي ميان دانشمندان خود ترتيب دادند و هركس مسئوليت سياره اي را بر عهده گرفت و ارباب زمين نيز كسي انتخاب شد كه يهوديان او را به نام يهوه ميشناسند، از ميان تمام سيارات مورد نظر الوهيم فقط دو سياره هنوز حاوي انسانها هستند، زمين و پلياديان، پليديان ها چون موجوداتي روحاني و كمالگرا هستند اغلب با الوهيم اشتباه گرفته ميشوند.
شايد يكي از دلايل تفاوتهاي ظاهري نسلهاي بشر انتقال انسانهاي سيارات مختلف به زمين توسط الوهيم و اختلاط اين انسانهاي آسماني با انسانهاي زميني كه پس از برج بابل پراكنده شده بودند باشد. در افسانه هاي اقوام شمال آسيا ذكر شده است كه مردم نژاد بلوند از شهري در جزيره اي در ميان درياي گبي (ثابت شده است كه صحراي گبي قبلا دريا بوده است) نشات گرفتند كه در آنجا خدايان اين اقوام زندگي ميكردند .
نام دانشمندي كه برنده موقعيت هدايت پروژه زمين شد يهوه بود، يك انسان مانند ما با كمي تفاوت، يكي از عملكردهاي مغز بزرگ ايجاد يك ارتباط كوآنتومي است كه باعث ميشود انسان با خالق واقعي هستي كه موجودي غير مادي است بتواند ارتباط برقرار كند، در حالي كه يهوه انتظار چنين عملكردي را نداشت! الوهيم ميخواستند هدايت انسان فقط در دست خودشان باشد!
اين بند در واقع اشاره به متمايز بودن زندگي بر روي زمين از سيارات ديگر دارد چرا كه انسانهاي روي زمين احتمالا بخاطر دست درازي به درخت آفرينش توسط آدم و افزايش درك او، محرك اين عمل ساتان بود نه بخاطر دلسوزي بلكه از سر دشمني با الوهيم  موجوداتي هستند كه موفق به يافتن خالق حقيقي ميشوند، بنظر ميايد درخت زندگي هر چه كه هست فقط روي زمين وجود دارد چون انسانهاي روي كرات ديگر اغلب موفق به بقا نشدند و توسط الوهيم به زمين منتقل گشتند.
در ابتدا الوهيم اين اعتقاد جديد انسانها را انقلابي عليه خود دانستند، ولي با گسترش و تكامل درك بشر آنها ناچار از موضع قبلي عقب نشستند و اينبار خود را به عنوان خداي واقعي كه انسانها وجودش را حس ميكنند معرفي كردند! با گذشت زمان الوهيم مجبور به پنهان كردن خود از انسانها شد تا بتواند به هدايت آنها ادامه دهد چرا كه انسانها رفته رفته سخنان الوهيم را باور نميكردند.
اگر فيلم clash of the titans را ديده باشيد موضوع اين فيلم شورش انسانهاي عهد باستان بر ضد خدايان خودسر و ستمگر است، موضوعي كه در افسانه هاي سومري(برج بابل) و هندي (مهابارات) و يوناني به آن اشاره شده است .
با گذشت زمان يكي از دسته هاي مردم الوهيم از رفتار جديد انسانهاي زميني خشمگين شدند، نام رئيس اين دسته لوسيفر است. او يك شيطان نيست بلكه انساني از نسل الوهيم است كه از انسانهاي زميني دل خوشي ندارد و لوسيفر و يهوه اساسا با هم دشمني دارند.
بسياري از متون قديمي در باره  رفتارهاي انسانگونه خدايان صحبت كرده اند، كريشنا خداي هنديان نيز حتي يك الوهيم بوده است، حال ميتوان پي برد چرا خدايان باستاني رفتاري انساني داشته اند، چرا انتقام ميگرفتند و جنگ ميكردند؟ چون كه درواقع آنها انسان بودند! در هر حال اين خدايان چيزهاي با ارزشي به انسانها آموخته اند.
پس از موج خداجوئي انسانها الوهيم از بسياري فعاليتهاي خود در زمين بازنشستند، ولي براي حفظ ارتباط آنها مراحل ايجاد يك نمايندگي را طي كردند، شخصي به نام رائيل، رهبر حركت رائيليان كه متشكل از 30000 نفر است (شايد رائيل همان ملشيزدك باشد كه كرتو موتوا به او اشاره كرده بود) .
پس از اينكه نهاد نمايندگي برقرار گشت الوهيم خود را به عنوان انسانهاي عادي معرفي ميكنند، آنها علاقمندند قسمتي از دانش خود را به ما انتقال دهند و به برقراري سيستم حكومتي مانند خودشان در زمين كمك كنند، حكومت آنها بر پايه دانايي و هوش است، آنها به  دمكراسي اعتقاد ندارند چون در دمكراسي تعداد زيادي افراد نادان وارد حكومت ميشوند كه موجب بروز مشكلات و مفاسد ميشوند !
عمر الوهيم ها داراي دوره هاي 850 ساله است، در پايان هر دوره اگر شخص براي جامعه فرد مفيدي بوده باشد داراي امتياز يك دوره ديگر خواهد گشت، اطلاعات سلولي فرد ذخيره ميشوند و بدن جديدي براي او شبيه سازي ميشود، در صورتي كه ويژگيهاي اين بدن جديد كاملا مثل قبلي باشد هوشياري غير مادي (روح) فرد به بدن جديد منتقل خواهد گشت.
به همين دليل است كه افراد دوقلو باهم ارتباط روحي قوي دارند.
يكي از تفريحات مورد علاقه مردم الوهيم ورزش است! درست مانند بقيه انسانها! تعدادي از قهرمانان ورزشي از محبوبترين افراد جامعه الوهيم هستند، ولي علاقه آنها بيشتر معطوف ورزشهاي خشن و وحشيانه ( مانند يونان باستان) ميباشد! چرا كه ميبينند كسي كه مجبور نيست مرگ را پذيرا باشد خود آنرا ميخواند، و اين مرگ است كه آنها را شيفته خود ميكند. بهمين دليل در داستانهاي يوناني نقل ميشود كه خدايان در مسابقات ورزشي همپاي انسانها شركت ميكردند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر