۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

سنتی ها

در قرن سوم كه فشار و اختناق عباسيان بر ضد شعاير اهل بيت (عليهم السلام)، بخصوص ياد و نام امام حسين (عليه السلام) و عزادارى عاشورا، شدت يافت و متوكل عباسى در سال 236 مرقد مطهر حسينى را تخريب و با خاك يكسان كرد و بر زمين آن آب بست و زائران و عزاداران آن حضرت را به انواع شكنجه و اذيت گرفتار كرد، مورّخان و نويسندگان اهل سنت داستان مصيبت امام حسين (عليه السلام) و ياران او را در قالب تاريخ و قصه بازگويى نمودند و در واقع، حادثه كربلا از سينه ها به كتاب منتقل گرديد و جاودانه گرديد.
مهم ترين دانشمند اسلامى كه روايات متعدد انقلاب عظيم كربلا را از يكى از گزارشگران معروف به نام لوط بن يحيى معروف به ابومخنف ازدى (متوفاى 157 ق) نقل كرده است و در اين نقل تا ميزان تحسين برانگيزى رعايت امانت و صداقت را نموده است، محمدبن جرير الطبرى (224 - 310ق) مى باشد.
طبرى تنها به نقل رويدادهاى حادثه كربلا از زبان ابومخنف اكتفا نمى كند، بلكه به داستان اسارت اهل بيت (عليهم السلام) و رويدادهاى كوفه و عزادارى مردم در مجالس عبيدالله زياد و سپس شام مى پردازد و از تداوم كينه جويى و جسارت يزيد بن معاويه به سرِ بريده امام حسين (عليه السلام) و تنفر برخى از اطرافيان و سوگوارى عده اى از مردم شام و همدردى آنان با اهل بيت (عليهم السلام) خبر مى دهد.1 پس از طبرى اين شيوه توسط ساير مورّخان اهل سنت پى گيرى شد كه در ادامه مورد اشاره قرار خواهد گرفت. گاهى قصه گويان در كنار مرقد امام حسين (عليه السلام) آمده، عزاها و مصائب او را به زبان قصه مى گفتند.2

عزادارى در عصر آل بويه

در قرن چهارم، مرحله سوم خلافت عباسيان (657 - 132 ق) آغاز مى شود و قدرت خلفاى عباسى كه سال ها قبل عملا به تركان جنگجو و متعصب منتقل شده بود، به تدريج و با ضعف عناصر ترك به آل بويه شيعه مذهب انتقال يافت و در واقع، پس از فتح بغداد در سال 334 ق توسط احمد بن بويه معروف به معزالدوله قدرت سياسى و نظامى قسمت اعظم جهان اسلام به آل بويه تعلق گرفت و اين خاندان به اقدامات گوناگون از جمله رفع موانع عزادارى سيدالشهدا پرداخت.
با رفع موانع شديد سياسى، عزادارى امام حسين گسترش فراوانى يافت و در ابعاد گوناگون ادبى و مردمى پيشرفت كرد. در اين عصر افزون بر شاعران عربى زبان، شعراى فارسى سرا نيز به جمع عزاداران پرداخته، مردم فارسى زبان را در فارس، عراق عجم، خراسان، ماوراء النهر و شبه قاره به عزادارى امام حسين تشويق نمودند.
در قرن سوم كه فشار و اختناق عباسيان بر ضد شعاير اهل بيت (عليهم السلام)، بخصوص ياد و نام امام حسين (عليه السلام) و عزادارى عاشورا، شدت يافت و متوكل عباسى در سال 236 مرقد مطهر حسينى را تخريب و با خاك يكسان كرد و بر زمين آن آب بست و زائران و عزاداران آن حضرت را به انواع شكنجه و اذيت گرفتار كرد، مورّخان و نويسندگان اهل سنت داستان مصيبت امام حسين (عليه السلام) و ياران او را در قالب تاريخ و قصه بازگويى نمودند و در واقع، حادثه كربلا از سينه ها به كتاب منتقل گرديد و جاودانه گرديد
بغداد، كه در زمان آل بويه مركز اهالى تسنن و تشيع به حساب مى آمد و پيروان هر دو مذهب اسلامى در آن زندگى مى كردند، پس از ورود آل بويه و عمدتاً از دهه پنجاه قرن چهارم، در روزهاى عاشورا به صورت شهر تعطيل درمى آمد. گاهى مردم لباس سياه به تن نموده، حتى برخى از اهل سنت همراه شيعيان در قالب دسته عزادارى به خيابان ها مى آمدند و به نوحه خوانى، سينه زنى و عزادارى مى پرداختند.3
در اين عزادارى ها هرچند گاهى بين اهل سنت و تشيع اختلاف و حتى زد و خورد گزارش شده است، اما:
اولا، اين درگيرى بين برخى اهل سنت، از جمله عده اى از حنابله و شيعيان بوده است نه همه حنابله و يا اهل سنت.
ثانياً، در برخى از سنوات درگيرى گزارش شده؛ چنان كه گاهى برخى از اهل سنت دست به شبيه سازى زده، براى مصعب بن زبير مجلس عزا برپا مى كردند و يا عايشه را با سوار كردن زنى بر شتر در يادها زنده مى كردند.4
ثالثاً، در شهرهاى ديگر، از جمله مصر، مردم اعم از شيعه و سنى در كنار قبر ام كلثوم و نفيسه اجتماع مى نموده، به عزادارى مى پرداختند و مبالغ هنگفتى براى اطعام و عزادارى هزينه مى كردند. بنا به گفته مقريزى، اين مراسم چنان در ميان مردم عمدتاً سنى مذهب مصر ريشه دواند كه پس از سقوط فاطميان نيز تداوم يافت و ايوبيان با همه ضديت با فاطميان و تشيع نتوانستند آن را متوقف سازند.5
رابعاً، در شرق قلمرو خلفاى عباسى نيز پس از سقوط آل بويه (447) از اصفهان و حاكميت سلجوقيان متعصب و سنى مذهب، اهل سنت همراه شيعيان به زيارت على بن ابى طالب (عليه السلام) و حسين بن على (عليه السلام) به نجف و كربلا رفتند و وفادارى خود را به امام حسين (عليه السلام) و انقلاب او نشان دادند.6 عبدالجليل رازى قزوينى نيز به سوگوارى مردم سنى مذهب اصفهان در آن زمان اشاره مى كند و مى نويسد: «آن گه چون فروتر آيى، معلوم است كه خواجه بومنصور ماشان [اصفهانى]، كه در مذهب سنت در عصر خود مقتدا بوده است، هر سال اين روز [عاشورا] اين تعزيت به آشوب و نوحه و غريو داشته اند و هر كه رسيده باشد ديده و دانسته باشد و انكار نكند7 در سال 458 نيز در بغداد مغازه ها تعطيل گرديد و مردان با سينه زنى و نوحه خوانى و زنان با پريشان كردن مو و گريه و زارى براى امام حسين (عليه السلام) سوگوارى نمودند و خليفه عباسى تنها به اين خواسته اكتفا كرد كه برخى شيعيان تندروى نكرده، سبّ صحابه نكنند ..8


پي نوشت ها :
تاريخ طبرى، ج 5، ص 465.1
جاحظ، البيان و التبيين، ج 1، بيروت، دارالكتب العلميه، ص 179.2
3.اسماعيل بن كثير، البداية و النهاية، ج 11، بيروت، مؤسسه التاريخ الاسلامى، ص 276، 286، 296، 302، 359، 381.
4.اسماعيل بن كثير، البداية و النهاية، ج 11، بيروت، مؤسسه التاريخ الاسلامى، ص 276، 286، 296، 302، 359، 381.
  - 5تقى الدين مقريزى، المواعظ و الاعتبار فى ذكر الخطط و الآثار، مصر، مؤسسه الفرقان للتراث الاسلامى، ص 18ـ314.
البداية و النهاية، ج 12، ص 77.6
نقض، ص 317 / ص 114.7
نقض، ص 317 / ص 114. 8

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر