۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

عطسه گلی

عطسه و نکات اخلاقي آن





عطسه يک فرايند فيزيکي است که جهت دفع مواد محرک داخل بيني انجام مي شود. اين فرايند به دلايل و اهدافي شکل مي گيرد و ما در اينجا رواياتي را که از ائمه معصومين عليهم السلام در اين باره وارد شده است را بررسي مي نماييم. امام رضا عليه السلام فرمودند: هرگاه خداوند متعال نعمتي را به بنده اش بدهد و او تشکر آن نعمت را فراموش کند خداوند بادي را در بدن او (قسمت ششها) ايجاد مي کند و آن باد بر اثر عطسه از بيني او خارج مي گردد و او پس از عطسه مي گويد: الحمد لله و خداوند همين حمد را شکر نعمت براي آن بنده قرار مي دهد. (1)
امام صادق عليه السلام فرمود: هر که عطسه کند، سپس دستش را بر استخوان تيغه بيني نهد و بگويد: الحمد لله رب العالمين سپاسي بي شمار به آن اندازه که خداوند شايسته آن است و صلوات خدا بر محمد و آلش باد از سوراخ چپ بيني او پرنده اي کوچکتر از ملخ و بزرگتر از مگس بيرون آيد تا به زير عرش بالا رود و تا روز قيامت در آنجا براي او استغفار کند. (2) ايشان همچنين فرمودند: هر که صداي عطسه اي را بشنود پس خداي را حمد گويد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد، به درد چشم و دندان مبتلا نشود سپس فرمود: اگر آن را شنيدي آن ذکر را بگو اگر چه ميان تو و عطسه کننده دريائي فاصله باشد.
امام صادق عليه السلام از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت فرمود: عطسه براي بيمار نشانه بهبودي و آسودگي بدن اوست. نسيم خدمتکار حضرت مهدي عليه السلام مي گويد: آن حضرت به من فرمود: آيا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم آري. فرمود: عطسه علامت امان از مرگ تا سه روز است. (3)
از حضرت صادق عليه السلام ذکر شده که فرمود: التناوب من الشيطان و العطاس من الله عزوجل دهن دره از شيطان است ولي عطسه از ناحيه خداوند متعال مي باشد.(4)
ايشان همچنين فرمودند: عطسه براي بدن سودمند است به شرط آنکه از سه تا بيشتر نشود و چون از سه بيشتر شد آن فرد بيمار و مريض است. از امام صادق عليه السلام همچنين نقل شده که فرمودند: «ان أنکر الاصوات الصوت الحمير» لقمان / 19 فرمودند: منظور از آن صداي عطسه زشت است. (5)
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: هرگاه مردي سخني بگويد و کسي عطسه کند آن عطسه گواه درستي آن سخن است. (6)
پي نوشت ها:
1- بحار الانوار، ج 76، ص 55.
2- اصول کافي، ج 2، ص 657.
3- بحار الانوار، ج 51، ص 5.
4- همان، ج 76، ص 52.
5- اصول کافي ج 2، ص 654.
6- همان، ج 2، ص 655.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر